3 مرحله برای شروع بهبود تروما در کودکان
3 مرحله برای شروع بهبود تروما در کودکان
ما اغلب تجربیات دوران کودکی خود را دست کم می گیریم. همچنین گاهی تأثیر تجربیات دوران کودکی بر بزرگسالی را نیز دست کم می گیریم. اما واقعیت این است که دوران کودکی ستونی را تشکیل می دهد که ما شخصیت خود را بر آن بنا می کنیم. دوران کودکی راهی برای درک دنیای اطرافمان، روابط، احساسات و افکارمان است.
ترومای دوران کودکی بیشتر از آن چیزی که فکر می کنیم رخ می دهد. طبق تحقیقات تخمین زده می شود که بیش از 60 درصد از بزرگسالان تروما را در کودکی تجربه کرده اند.
وقتی ما بچههای کوچک هستیم، معمولاً درک روشنی از آنچه در حال وقوع است و اینکه چگونه ممکن است تأثیرات آسیبانگیز بر روی ما در دوران رشد داشته باشد، نداریم.
اما در واقعیت، ما دائماً در معرض احتمال یک رویداد آسیب زا هستیم. وقتی بالغ هستیم میتوانیم درکی از تأثیر بالقوه آن داشته باشیم. همچنین میتوانیم ارزیابی کنیم که چگونه یک درمانگر حرفهای میتواند به ما در حل آن کمک کند.
برای درک اینکه ترومای دوران کودکی چیست و چگونه می تواند بر ما تأثیر بگذارد، از ابتدا شروع کنیم.
ترومای دوران کودکی چیست؟
این شامل تجربه قرار گرفتن در معرض مستقیم تروما، مشاهده تروما یا قرار گرفتن در معرض تروما است. انواع رایج تروماهای دوران کودکی در کودکان عبارتند از:
- بدرفتاری با کودک (سوءاستفاده، بی توجهی)
- قرار گرفتن در معرض خشونت خانگی
- قلدری
- خشونت جامعه
- تصادفات وسایل نقلیه موتوری
- بلایای طبیعی
این آسیب ها می تواند منجر به پریشانی شود. اختلالات سلامت روان مانند اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) می توانند ایجاد شوند.
تجربیات نامطلوب دوران کودکی چیست؟
هر فردی منحصر به فرد است و ما با اتفاقات سخت متفاوت کنار می آییم. با این حال، رویدادهای خاص پتانسیل آسیب زا بودن را دارند. اینها تجربیات نامطلوب دوران کودکی هستند. تجربیات نامطلوب کودکی تجربیات منفی هستند که تأثیر منفی ماندگاری بر رفاه و سلامت کودکان می گذارند. نمونه هایی از اینها شامل بدرفتاری، سوء استفاده، بی توجهی یا زندگی در یک محیط مضر است.
یک تجربه نامطلوب دوران کودکی اثرات منفی پایداری دارد از جمله:
- سلامت جسمانی: به عنوان مثال می توان به چاقی، دیابت، بیماری قلبی، سرطان و سایر عوامل استرس زای سلامت اشاره کرد
- رفتارها: مثلاً مصرف الکل و مواد مخدر، اختلالات خوردن، سوء مصرف مواد یا اختلالات مصرف مواد
- پتانسیل زندگی: به عنوان مثال می توان به عدم موفقیت تحصیلی، روابط ناموفق در کار و زندگی اشاره کرد
این تجربیات نامطلوب از نظر اجتماعی، عاطفی و شناختی بر کودکان تأثیر می گذارد. در حالی که بسیار چالش برانگیز است، غلبه بر ناملایمات دوران کودکی و آسیب های روانی کودک امکان پذیر است.
انواع آسیب دوران کودکی
- آزار جسمی یا جنسی
این نوع تروما می تواند نه تنها آسیب جسمی به کودک وارد کند، بلکه باعث آسیب روحی نیز می شود که می تواند تا سال ها پس از وقوع آن ادامه یابد. آزار جسمی شامل هر نوع خشونت فیزیکی علیه کودک است. گاهی اوقات توسط بسیاری از بزرگسالان به عنوان یک “معیار انضباط” پنهان می شود. گاهی اوقات، ممکن است با سوء مصرف مواد همراه شود.
سوء استفاده جنسی می تواند به این معنا باشد که کودک اعمال جنسی مستقیم را تجربه می کند. اما آزار جنسی همیشه نباید شامل کودک شود. همچنین ممکن است زمانی رخ دهد که کودک در سنین پایین شاهد یک عمل جنسی باشد.
به عنوان مثال، برخی از نمونه های سوء استفاده جنسی عبارتند از:
- کودکی که رابطه جنسی والدین خود را تجربه می کند
- کودکی که شاهد رفتار جنسی بزرگسال دیگری است
- کودکی که شاهد پورنوگرافی است
- تجاوز جنسی
کودک آزاری و بدرفتاری با کودک تأثیرات قابل توجهی بر رفاه کلی آنها دارد. متأسفانه برخی از کودکان در سنین پایین از دست دادن یکی از عزیزان یا اعضای خانواده خود را تجربه می کنند. با این حال، زمانی که این مرگ به دلیل قتل یا خودکشی باشد، این تجربه می تواند برای آنها بسیار آسیب زا باشد.
قتل در هر سنی می تواند منجر به تروما شود. اگر کودک شاهد قتل یا خودکشی باشد، این یک رویداد آسیب زا است. اما اگر کودک داستان مفصل را بداند، می تواند بسیار آسیب زا باشد.
از سوی دیگر، مرگ یکی از عزیزان بر اثر خودکشی می تواند زخم بسیار عمیقی در کودک ایجاد کند، به خصوص اگر این فرد والدین یا مراقب باشد. در این شرایط معمولاً احساسات غالب خشم و احساس گناه است. ممکن است شخصی سؤالاتی بپرسد یا به چیزهایی مانند این فکر کند: چرا این شخص من را ترک کرد؟ می توانستم کاری انجام دهم تا از این اتفاق جلوگیری کنم.
- آدم ربایی
این یک تجربه فوق العاده دردناک و وحشتناک برای هر کسی میتواند اتفاق بیوفتد است. کودکان ابزار و توانایی لازم برای محافظت از خود را ندارند. آنها برای محافظت و ایمنی به بزرگسالان و مراقبان متکی هستند. تصور کنید این را کودکی می داند و با احساس عدم اطمینان، ترس و احساس ناامنی ربوده شده و گروگان گرفته می شود.
- خشونت در خانواده
این زمانی اتفاق می افتد که کودک در خانه در معرض یک محیط خشن قرار می گیرد. این می تواند شامل آزار فیزیکی نسبت به کودک باشد، اما همیشه اینطور نیست. به عنوان مثال، یک کودک ممکن است شاهد خشونت خانگی بین والدین، خواهر و برادر یا سایر بزرگسالان باشد. یک کودک نیز می تواند قربانی خشونت باشد، اما لزوما همیشه اینطور نیست. در هر صورت، این نوع تروما تأثیر قطعی بر کودک دارد.
- بی توجهی
من دوست دارم غفلت را “ترومای نامرئی” بنامم. بی توجهی به هیچ وجه از اهمیت کمتری برخوردار نیست. اما از آنجا که تشخیص آن به عنوان یک تجربه آسیب زا اغلب دشوار است، به اندازه انواع دیگر تروما مشهود نیست.
این می تواند شامل اعمالی مانند موارد زیر باشد:
- عدم توجه به نیازهای عاطفی کودک
- عدم ارائه حمایت و امنیت در مواقع پریشانی
- عدم اطمینان از برآورده شدن نیازهای اولیه کودک (مانند غذا، پوشاک، بهداشت)
اغلب اوقات، غفلت به خودی خود به معنای خشونت یا آسیب فیزیکی نیست. معمولاً توسط کودکانی که آن را تجربه می کنند غیرمستقیم تر و عادی تر است. با این حال، از آنجایی که تشخیص آن بسیار دشوار است، میتواند به یک ترومای بسیار ریشهدار تبدیل شود که میتواند بر سلامت روان فرد در مراحل بعدی زندگی تأثیر بگذارد.
4 راه برای تشخیص آسیب های دوران کودکی در بزرگسالان
بسته به نوع ترومای اولیه دوران کودکی، علائم یا مشکلات سلامتی متفاوتی ممکن است تجربه شود. با این حال، اثرات رایج تروما ممکن است شامل برخی از آنها در زیر باشد.
- مشکل در ایجاد روابط سالم
بزرگسالانی که در حال بهبودی از آسیب های دوران کودکی هستند، معمولاً یاد می گیرند که با دیگران به روش های ناسالم تعامل کنند. گاهی اوقات، این تعاملات منجر به رفتارهای رابطه ای خاصی می شود. اینها به نوع آسیبی که آنها تجربه کرده اند و آنچه در مورد دیگران از طریق این تجربه اولیه زندگی آموخته اند بستگی دارد.
به عنوان مثال، اگر فردی به دلیل بی توجهی در دوران کودکی خود دچار آسیب های روانی کودکی شود، ممکن است احساس کند که مستحق محبت دیگران نیست. این الگو به این دلیل ایجاد میشود که آنها در گذشته، اغلب توسط اعضای خانواده یا عزیزانشان به این باور سوق داده شده اند.
در نتیجه، این فرد ممکن است در روابطی باقی بماند که مورد بدرفتاری و نادیده گرفتن شریک زندگی خود قرار گیرد. آنها به دنبال رابطه متفاوتی نخواهند بود زیرا احساس می کنند لیاقت آن را ندارند.
- بیش از حد هوشیاری
این یک واکنش انسانی برای کسانی است که تروما را تجربه کرده اند. هوشیاری بیش از حد شامل احساس تهدید دائمی است. به عنوان مثال، می تواند ترس از حمله یا گرفتار شدن در هر لحظه باشد.
اغلب اوقات، این زمانی است که یک بزرگسال هنگام حضور در یک محیط جدید از محیط اطراف خود بسیار آگاه می شود. به عنوان مثال، آنها می توانند هنگام ملاقات با یک فرد جدید بسیار هوشیار باشند. همچنین می توانند در فضاها یا موقعیت های فیزیکی بیش از حد هوشیار باشند. در هر صورت، این واکنش نتیجه ترومای دوران کودکی است.
- افسردگی و اضطراب
به غیر از سایر عوامل خطر سلامت روان، افراد همچنین می توانند افسردگی و/یا اضطراب را در نتیجه آسیب های دوران کودکی تجربه کنند. این دو اختلال معمولاً دست در دست هم ظاهر می شوند و می توانند احساس ناامیدی و انزوا را در فرد ایجاد کنند. اگر با افسردگی یا اضطراب دست و پنجه نرم می کنید، باید با یک متخصص روانشناسی مشورت کنید.
- اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)
اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) یک اختلال سلامت روان است. PTSD زمانی رخ می دهد که فرد در معرض یک رویداد آسیب زا قرار می گیرد. طبق DSM، این یک اختلال اضطرابی در نظر گرفته می شود. افرادی که دچار PTSD هستند، اغلب دچار فلاش بک از تروما می شوند و به قدری از محرک های آن مضطرب می شوند که برای اجتناب از آنها تلاش زیادی می کنند. این با علائم بیشتری همراه است، مانند تغییر در خلق و خو، فلاش بک، کابوس، و حملات پانیک.
3 قدم برای کمک به غلبه بر آسیب های دوران کودکی
ممکن است به نظر برسد که اثرات ترومای دوران کودکی قابل درمان نیستند. اما با رویکرد درست، می توانید بر آسیب های دوران کودکی غلبه کنید و یاد بگیرید که با آن کنار بیایید.
- آسیب را بشناسید
بزرگسالان باید این تجربه خاص دوران کودکی را به عنوان یک تروما بپذیرند. این اولین قدم برای کنار آمدن با چگونگی تأثیر ضربه روحی بر آنها است اینکه قبول کنند مشکلی دارند. این به آنها کمک می کند تا به مشکلات فعلی خود معنا ببخشند و مبارزات خود را معنا کنند.
- با خودتان صبور باشید
وقتی صحبت از بزرگسالانی می شود که دوران کودکی آسیب زا را پشت سر گذاشته اند، انتقاد از خود و احساس گناه می تواند بسیار رایج باشد. برخی از مردم ممکن است بپرسند: چرا من اینگونه رفتار می کنم؟ مشکل من چیست؟ من می توانستم به روشی بهتر با این موضوع کنار بیایم. این الگوهای فکری می تواند منجر به ناامیدی و سرخوردگی شود.
نکته کلیدی در اینجا این است که بایستید و فکر کنید: شما مسئول آنچه اتفاق افتاد نبودید. ترومای دوران کودکی شما زخمی بر جای گذاشته است و شما تمام تلاش خود را برای بهبودی میکنید. اما درست مانند همه زخم ها، مهم است که برای بهبودی درست زمان بگذارید. صبور باش و به خودت محبت کن. با خودت مثل بهترین دوست رفتار کن.
- برای کمک تماس بگیرید
برای حمایت عاطفی و درک به عزیزان خود تکیه کنید. در این موارد، یکی از مولفه های کلیدی احساس شنیده شدن، درک شدن و تایید شدن است.
به خصوص با آسیب های دوران کودکی، اغلب می توان احساس تنهایی و انزوا کرد. معمول است که احساس کنید هیچ کس نمی تواند شما را درک کند یا همدلی کند. اما واقعیت این است که اگر به مردم این فرصت را بدهیم، آنها می توانند به یک سیستم پشتیبانی عالی برای ما تبدیل شوند.
ما نباید اهمیت کمک گرفتن از یک متخصص روانشناسی را که در درمان تروما آموزش دیده است را فراموش کنیم. یک روانشناس می تواند به بهبود این زخم های عمیق برای بهبود روابط کمک کند. آنها همچنین می توانند به شناسایی الگوهای ناسالم و مکانیسم های مقابله ای کمک کنند و آمادگی ذهنی شما را بهبود بخشند.
6 نوع درمان برای ترومای دوران کودکی
اتفاقاتی که در دوران کودکی برای ما رخ می دهد می تواند تأثیر زیادی بر زندگی بزرگسالی ما داشته باشد. معمولاً با گذشت زمان، آن خاطرات را رد می کنیم و طوری دفن می کنیم که انگار هرگز اتفاق نیفتاده است. با این حال، این یک مکانیسم مقابله سالم نیست.
انواع مختلفی از درمان بزرگسالی برای کمک به درمان آسیب های دوران کودکی وجود دارد.
- درمان شناختی رفتاری
هدف این رویکرد در درمان یافتن ارتباط بین رفتارهای ما و افکار و احساسات ما است. درمان شناختی رفتاری (CBT) بر مشکلات و علائم فعلی بیمار تمرکز دارد.
افکار و احساسات ما با رفتار ما مرتبط است. به همین دلیل، می تواند ما را وادار کند که الگوهای رفتاری را ایجاد کنیم که در روال روزانه ما ناکارآمد هستند. با گذشت زمان، این رفتارها بر روابط در حال توسعه ما تأثیر می گذارد.
مغز ما الگوهایی ایجاد می کند که به ما کمک می کند زنده بمانیم. ما به عنوان انسان در ایجاد الگوهایی برای کمک به کاهش درد تخصص داریم. با این حال، این الگوها اغلب بهترین استراتژی بلندمدت نیستند. برای انجام یک قیاس، وقتی کسی زخمی میشود، ساختن یک تورنیکه میتواند باعث شود تا زمان کافی برای درمان تا بیمارستان زنده بماند. اما آن تورنیکه بهترین و یا راه حل قطعی برای آن زخم نیست.
در مجموع، CBT به شما کمک می کند تا الگوی فکری سالم تر و متعادل تری داشته باشید.
- روان درمانی
متفاوت از رویکرد شناختی-رفتاری، این درمان بر ضمیر ناخودآگاه تمرکز دارد. درمان روان پویشی تلاش می کند تا معنای تروما و جایی که بیمار ممکن است در آن گیر کرده باشد را درک کند.
برای انجام این کار، درمانگر بر تأثیری که تروما بر بیمار و روابط آنها گذاشته است تمرکز می کند. این شامل تأکید بر تجربیات دوران کودکی و روابط فعلی است. از طریق این عمل، بیمار می تواند بفهمد که چه مکانیسم های مقابله ای در زندگی بیمار نقش دارند.
مانند درمان شناختی رفتاری، درمان روان پویشی نیز با هدف تغییر رفتارها انجام می شود. این روش برای رسیدن به آن هدف است که دو سبک درمانی را متمایز می کند.
- درمان پردازش شناختی (CPT)
درمان پردازش شناختی نوع خاصی از درمان شناختی- رفتاری است. بر درک تروما تمرکز دارد. این درمان با استفاده از آموزش روانی، آگاهی از رابطه بین افکار و احساسات را افزایش می دهد. هدف این درمان با استفاده از آموزش روانی، افزایش آگاهی از رابطه بین افکار و احساسات است. همچنین به شناسایی افکار خودکار کمک می کند.
این درمان به شما کمک می کند تا الگوهای تفکر غیر مفید را شناسایی کنید. همچنین به شما کمک می کند تا افکار و باورهایی را که شرایط تروما در شما ایجاد کرده است ارزیابی و اصلاح کنید. ایده این درمان این است که اگر بتوانید آنچه را که فکر می کنید تغییر دهید، می توانید احساس خود را تغییر دهید.
- مواجهه درمانی روایتی (NET)
هدف این درمان برای تروما ساختن یک روایت زمانی است. اساساً با تمرکز بر وقایع آسیب زا به بیوگرافی بیمار می نگرد. با کمک حرفه ای، فرد رویدادهای آسیب زا را بازسازی می کند. اما در کنار حوادث آسیب زا زندگی، فرد رویدادهای مثبت را نیز بازسازی خواهد کرد.
رویکرد روایت درمانی اجازه می دهد تا یک بازتاب متفکرانه در مورد زندگی به عنوان یک کل شکل بگیرد. این رویکرد می تواند به ایجاد حس هویت و کاهش درد همراه با آن خاطرات کمک کند.
- درمان مواجهه طولانی مدت
این یک نوع درمان شناختی-رفتاری است که اغلب در درمان PTSD استفاده می شود و بسیار موثر است. این یک سبک درمانی موثر و ایده آل برای پرداختن به ترومای دوران کودکی است. درمان با قرار گرفتن در معرض طولانی مدت می تواند شامل قرار گرفتن در معرض آسیب، قرار گرفتن در معرض خیالی یا ترکیبی از هر دو باشد.
- مواجهه خیالی: از سوی دیگر، مواجهه خیالی شامل قرار گرفتن تدریجی بیمار در معرض خاطرات رویدادهای آسیب زا به منظور کاهش تأثیر منفی آنها است. این به کاهش علائم PTSD کمک می کند.
- قرار گرفتن تدریجی: این شامل قرار دادن تدریجی بیمار در معرض محرک هایی است که او را به یاد تروما می اندازد. قرار گرفتن تدریجی به بیدار کردن علائم PTSD کمک می کند.
با هر دو نوع تمرین، هدف نهایی کاهش علائم منفی آنها و نزدیک شدن به تروما به روشی سالم تر و غیر مضر است.
- حساسیت زدایی و پردازش مجدد حرکات چشم (EMDR)
درمان EMDR به کاهش پاسخ منفی عاطفی به رویدادهای آسیب زا کمک می کند. EMDR در حین کار با تحریک دو طرفه بر روی حافظه آسیب زا تمرکز می کند. تحریک دو طرفه می تواند شامل حرکت چشم، ضربه های لمسی، صداها یا حتی استفاده از ارتعاشات و زنگ ها باشد. از طریق EMDR، بیمار تجربه آسیب زا را در یک فضای امن طی می کند. این به کاهش واکنش های ناراحت کننده عاطفی کمک می کند.
شروع به درمان کنید
دوران کودکی دوران بسیار حساسی در زندگی ماست. مهم است که قدرت گذشته ما بر حال ما را دست کم نگیریم. اگر زندگی خود را ساختمان ببینیم، تربیت ما و اتفاقاتی که پیرامون آن است، پایه و اساس آن است.
تنها راه برای درک اینکه ما کی هستیم این است که کشف کنیم که چه کسی بودیم. این با نگاه کردن به اتفاقاتی که باعث شده ما به فردی که امروز هستیم تبدیل شویم، شروع می شود. در این فرآیند، اطلاعات مهم زیادی برای کار کردن پیدا خواهیم کرد. مهم است که تروما را “عادی” کنید و به اندازه کافی فروتن باشید تا با درمان روی آن کار کنید.
در نهایت، تروما مانند زخمی است که به درستی بهبود نیافته است. نیاز به زمان، مراقبت، توجه و تفکر دارد. مهم نیست که چه رویدادهای زندگی را تجربه کرده اید، مهم این است که بهبود یابد.
دیدگاهتان را بنویسید